skip to main
|
skip to sidebar
۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه
کودکانه
عزیزم چرا غذات و نمی خوری ؟
آخه نمی خوام بزرگ شم
چرا عزیزم؟
آخه اگه من بزرگ شم تو می میری.تو خودت گفتی ماها که بزرگ می شیم شماها پیر می شین .
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
من و زن و تن و زندگي
درباره من
من
اينجا فقط جاييه واسه نوشتن از خودم و دلم و زندگي ...
مشاهده نمایه کامل من
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(1)
▼
ژانویهٔ
(1)
کودکانه
◄
2009
(25)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(1)
◄
اکتبر
(8)
◄
سپتامبر
(3)
◄
اوت
(4)
◄
ژوئیهٔ
(6)
◄
ژوئن
(2)
فهرست وبلاگ من
...... روزنگار خانم شین .....
۲ ماه قبل
الیزه
۲ ماه قبل
یادداشت های یک دختر ترشیده
۳ ماه قبل
35 Degree
۵ سال قبل
دختر نارنج و ترنج
۶ سال قبل
premenstrual syndrome
۷ سال قبل
توهُّماتِ يك آميبِ 45 كروموزومي!
۸ سال قبل
من، قهوه و تنهایی
۱۰ سال قبل
دلا و زندگي
۱۱ سال قبل
برای خاطر کتابها
۱۲ سال قبل
یادداشت های یک گلابی دیوانه
۱۵ سال قبل
وهم سبز
حوّا
سیب زمینی خورها
فلسفه در اتاق خواب
جستجوی این وبلاگ